تاریخ : چهارشنبه 91/12/9 | 5:26 عصر | نویسنده : aynaz.tanha
بشکن سبوی باده را
مستانه شو مستانه شو
در شهر مولای مهربانیها
مست نگاه میکند
به این مردم
نمیدانم در چشمان این مردم چه دیده
که نه تنهایشان میگذارد و نه کنارشان می ماند
کاش این مولای مهربانی
دستم را بگیرد
دست این
دخترک گناه کاری که
هر بار فریاد زد خدا
اما گاهی به غیر خدا چشم داشت
فریاد زد
خدا اما باز ته دلش ارام نبود
مولای مهربان دستم را بگیر
تا بلند شوم و وقتی خدا نامش را میاورم
واقعا نگاهم به خدا باشد
نه غیر خدا
.: Weblog Themes By Pichak :.